جدول جو
جدول جو

معنی زنده کن - جستجوی لغت در جدول جو

زنده کن(دَ / دِ)
زنده گر. احیاکننده موتی. (آنندراج). زنده کننده. احیاکننده. محیی. (فرهنگ فارسی معین) :
که زنده کن پاک جان من اوست
بر آنم که روشن روان من اوست.
فردوسی.
از مدحتش که زنده کن دوستان اوست
تا نفخ صور، صور دوم در دهان ماست.
خاقانی.
پدیدآور خلق عالم تویی
تو میرانی و زنده کن هم تویی.
نظامی.
زمین زنده دار آسمان زنده کن
جهانگیر دشمن پراکنده کن.
نظامی.
- زنده کن آتش، مشتعل سازندۀ آن. روشن کننده آتش:
غازه کش چهرۀ گلهای باغ
زنده کن آتش دلها بداغ.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
- زنده کن نام، نام آورکننده. از گمنامی بیرون آورنده. نگهدارنده و حافظ نام کسی یا خانواده ای:
منم ویژه، زنده کن نام اوی
مبادا بجز نیک فرجام اوی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
روشن ضمیر، روشن روان، مقابل مرده دل و افسرده دل، خوشحال، شاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنده شدن
تصویر زنده شدن
از نو حیات یافتن، زنده گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنده زا
تصویر زنده زا
بچه زا جمع زنده زایان بچه زایان پستانداران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
خوشحال، روشن ضمیر
فرهنگ لغت هوشیار
جان بخشیده به زندگی بازگرداندن حیات بخشیدن احیاء، از تنگدستی و فقر بیرون آمدن سامان دادن به کار کسی. زنده کننده احیا کننده محیی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
Animate, Enliven, Resurrect, Revive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
Lively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
animer, revigorer, ressusciter, raviver
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
vivant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
levendig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
verlevendigen, tot leven wekken, weer tot leven brengen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
जीवित करना , फिर से जीवित करना , पुनर्जीवित करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
जीवंत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
menghidupkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
animar, resucitar, revivir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
생기를 불어넣다 , 생동하다 , 부활시키다 , 되살리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
활발한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
animado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
活泼的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
vivace
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
animare, ravvivare, risuscitare, rivivere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
animado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
animar, ressuscitar, reviver
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
使有生气 , 使生动 , 复活 , 复兴
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
żywotny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
ożywiać, ożywić, wskrzeszać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
жвавий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
оживляти , оживляти , воскресити , відроджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
lebendig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
beleben, auferstehen, wiederbeleben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنده دل
تصویر زنده دل
живой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
оживлять , оживить , воскрешать , возрождать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
להחיות , להחיות , להחיות , להחיות
دیکشنری فارسی به عبری